من نمیخوام که در بستر بمیرم ......
پ ن: خنده ام میگیره میخونمشون :دی
من نمیخوام که در بستر بمیرم ......
پ ن: خنده ام میگیره میخونمشون :دی
نمیدانم چرا اینقدر امشب هوا افتابیست...........
پ ن: 12 سالم بوده
دلم میخواد تنها باشم ...اتاقم کاملا بهم ریخته شده اصلا بهم ریختگیش رو اعصابم نیست و تلاشی برای تمیز کردنش نمیکنم ......
الکی گریه ام میگیره ....مامانمونگاه میکنم گریه ام میگیره ....زده به سرم اساسی :دی
هرلحظه اش دلم برای یکی تنگ میشه ..یک لحظه برای خواهرم ...بچه خواهرم ...دوستام...
یکهو به سرم زد رفتم تمام دفترا و سررسید هایی که تا الان داشتمو توشون نوشتم اوردم ودارم میخونمشون ..با حالن.....
پریشان گویی ها را....
پریشان بینی هار ا....
کی همه خواب های بی تعبریم را تعبیر میبخشی؟؟؟؟
کی قلب پراز تشویشم را ارامش میبخشی؟؟؟
ای ارام جانم حسین...
سرورم قرار این نبود ............برای پا بوسی تو یک لحظه تاخیر خیلی زیاد است چه برسه به یک روز!!!!
تو بپذیر ..فقط بپذیر...ارام جان دلخستگان......بپذیر بخاطر رافت و مهربانیه خودت ...به پستی و حقارت من نگاه نکن......ارباب رئوفم....ای ارام جانم ........
به شماره انداخته ای نفس هایم را......حسین.......
به من معرفت عاشورایی بده..
من را یک کربلایی واقعی کن...
خودم را به باد سرنوشتی که قرار است تو برایم بنویسی میسپارم...
یادت نرود بی پلاکم ارزوست.........
پ ن: بی پلاک بی طاقت شده است......
لیست وسایلی رو که میخام دو هفته پیش نوشته ام ....
ولی ....روحم....
لیست نیاز های روحم رو نتونستم بنویسم......
نمیفهمم اماده است یانه....بار سفر روحم چگونه است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ح س ی ن خودت ی کاریم بکن........
پ ن: بی پلاک به سرش زده..
نه خبری نیست..
فقط #توجه مون رو نسبت به ...
خدا.....
امام حسین ..و محرم ...
#ناظر بودن امام زمان (عج)
کارهای روزانه مون..
به افکارمون.....
#بیشتر_کنیم
شاید نه #حتما کمتر درمعرض گناه قرار میگیریم و کمتر گناه میکنیم ....
کمتر دچار #روز_مرگی میشیم ..
یک کلام از #حد_اقلی_زیستن خارج میشویم .........
و تنها خود کلمه درد .تمام حرف هارا میزند ..
نیازی به گفتن چگونه بودنش نیست...
و فقط دردمندی میفهمدشان...
پ ن: بی پلاک حال عجیبی دارد..