حس بی حسی
واقعا چرا؟؟
ته قلبم میجوشد و میسوزد و در واقعیت من تغییر و تاثیری حس نمیشود:///
زود فراموش میکنم همه چیز را ومغزم خالی و میشم بلا نسبت ستون دیوار://
از ته دلم زار میزنم پیش خدا سبک میشم
ولی باز فراموشم میشود واثری ازش نیس
مثلا همین دیشب در ذهنم شده مثل یک خاطره دور ودراز قدیمی
که یک حاله ازش رو یادمه....
دیشب شب قدر بود ومن از ته قبلم سوختم وزار زدم
الانم آرومم و آشوب و سرگردونی ندارم
ولی نمیدونم
کاش خدا حالا که هم صدامونو میشنوه وکلی به ما آگاهه و همه خوبی هایی که داره.... یک آپشن دیگه هم برای ما ادما میگذاشت جوابی هم بشنویم یعنی صوت بشنویم وختی حرف میزنیم ... چون فقط خداست که عمیقا میدونه ته قلب من چیه .. خب خدا جواب اون حال ته قلب منو بگو:(((
اینهمه جیک جیک به چ سود؟؟؟
آدم وقتی مدت ها یکسری حرفای تکراری بگه و بازخورد تکراری ببینه وحرف تکراری بشنوه ..
دقیقا حکم جیک جیک گنجشکارو داره که هرچی
_این یکی میگه جیک
_ اون یکی هم میگه جیک
_این میگه جیک جیک
_اونم میگه جیک جیک
وهمینطور ادامه پیدا میکنهههههه تا میپرن و میرن یا جدا میشن یا همچنان جیک جیک میکنن یا جیک جیک نمیکنن:///
باز این خوبه فرض کنید
_این بگه جیک
_اون یکی بگه قار قار
اینجا دیگه وقتیه که ته فاجعه است
حدااقل دوتا گنجشک میفهمن جیک جیک رو
ولی گنجشک و کلاغ دیگه واویلاست تا بفهمن....
مخصوصا اگه از فاصله دور باشه....
_جیک جیک
_قار قار