هوا،هوای پریدن است....

(: ....والَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا.... :)

۱۷ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

خودت باش

دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باش..
سرگرم خودت,عاشق احوال خودت باش..
یک لحظه نخور,حسرت آن را که نداری..
راضی به همین چند قلم مال خودت باش...
دنبال کسی باش ,که دنبال تو باشد...
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش...
پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت...
منت نکش ازغیر , پروبال خودت باش...
صد سال اگر زنده بمانی گذرانی..
پس شاکرهر لحظه وهر سال خودت باش....
اقبال لاهوری

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

ازته دل نگاشت.....

کاش دوروبرما دلبند نبود.....

و دلمان پیش کسی غیر خداوند نبود....

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

روزشمار قلبم...18روز تا اربعین....

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نکته اخلاقی!!!

وقتی اعصابتون خورده با کسی حرف نزنید:/ که زود پشیمون میشید :/
مثلا من امشب با 5 -6نفر بحث کردم و بهشون گیر دادم :/

بندگان خدا حیرون بودن چی بگن:/

موافقین ۰ مخالفین ۰

این مدلیشو ندیده بودم!!!!!چ جالب

برای موفقیت در زندگی و رفع مشکلات تان بنابر ماه تولد خود نکات زیر را مطالعه کنید
به عنوان مثال مرداد ماه ، فردی که متولد مرداد است باید در زندگی خود خشوع و فروتنی داشته باشد ، سوره الرحمن را زیاد بخواند و هر روز ۱۰۰ مرتبه صلوات بفرستد تا در زندگی اش به موفقیت و عزت دست یابد و به همین صورت نیز ماه های دیگر ...
متولدین فروردین : خواندن آیت الکرسی + چهار قل + 100صلوات
متولدین اردیبهشت : خواندن چهارقل + سوره یاسین + دو رکعت نماز حاجت در زمان گرفتاری
متولدین خرداد : استغفار کردن + خواندن سور ه حمد +چهارقل + صدقه دادن 
متولدین تیر : گذشت از خطاهای دیگران + خواندن سوره نباء + صدقه دادن 
متولدین مرداد : خشوع و فروتنی داشتن + خواندن سوره الرحمن + 100 صلوات
متولدین شهریور : صله ی رحم + خواندن سوره واقعه + صدقه دادن 
متولدین مهر : خواندن آیت الکرسی + چهار قل + صدقه دادن 
متولدین آبان : استغفار کردن + خواندن سوره قریش + 100صلوات
متولدین آذر : خواندن آیت الکرسی + خواندن سوره زلزال + دو رکعت نمازحاجت در زمان گرفتاری
متولدین دی : گذشت و عطوفت داشتن + خواندن سوره تبت+،100صلوات صدقه دادن 
متولدین بهمن : استغفار کردن + خواندن سوره قدر + 100صلوات
متولدین اسفند : خواندن آیت الکرسی + خواندن سوره شمس + صدقه دادن .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بی مادری بد غمیست..........

اینو یکی از دوستام که چندوقت پیش مادرش به رحمت خدا رفته گذاشته....داغون کننده است حالش:(((
تو بر نمی گردی...
وَ این غمگین ترین شعر جهان است!
که ترجمه نمی شود ؛
یعنی تو را 
به هیچ زبانی
 نمی توان برگرداند؟!

دلم میخواد بشینم برای حالش زار بزنم....خدا صبرش بده.......


موافقین ۳ مخالفین ۰

خب که چی بشه؟؟!!!!

خب که چی بشه؟؟؟یا که چی؟؟؟برای کی؟!!!
این سوالیه که جدیدا قبل هر کاری از خودم میپرسم!!!!! وباعث انجام دادن یا ندادن کلی کار میشه!!یعنی جهت کارارو میشه فهمید تا حدودی....
قبل وبعد و حین هرکاری از خودتون بپرسید..چیز خوبیه !!!!
اگه برای خدا بود کارتون ..التماس دعا...و برای ماهم دعا کنید........

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم ...هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم ...

حدود ساعت 7ونیم رسیدیم به پایتخت ...قراربود همه ساعت 7 دفتر مجمع باشیم ...خیلی استرس داشتم که نکنه دیر برسیم به بیت و جامون نشه ..چون شنیده بودم که خیلی شلوغ میشه امکان جا نشدن زیاده ...شروع کردم به ایه الکرسی خوندن...حس گنگی داشتم ...یعنی زمان و مکانی که توش بودم برام گنگ بود ....تاکسی گرفتیم حدود نیم ساعت تو راه بودیم دومین باری بود که ترافیک به قلبم فشار اورد ( بار اول میخواستیم بریم کربلا باید ساعت 2 محل حرکت میبودیم که توی ترافیک گیر افتادیم و 5 رسیدیم ودراین دوساعت به خدا رسیدم از حرص:/) 
دوبار یک چهارراه رو دورزدیم تا دفتر رودیدیم :/...همه رفته بودن :/کسی هم گوشیشو جواب نمیداد :/ مغز درد شده بودم ...که یک اقایی جلوی در بود پرسیدم ما چیکار کنیم ؟ کفت شما گجایین ؟؟یک ساعته  منتظرم ....بلاخره بلیطارو داد و گفت مستقیم برید :/ ومن تو عمرم اینقدر یک مسیر رو تند راه نرفته بودم هرچی میرفتیم نمیرسیدیم ..نفسمون بالا نمیومد...تو راه ادمای هم شکل وقیافه خودمون رو میدیم که با هم  هم مسیر بودیم ....بلاخره رسیدیم به خیابون فلسطین!
حال و هوای عجیبی بود....کلی دانش اموز از سر خیابون وایساده بودن با سربند وچفیه ..سرودمیخوندن...خط ادمای مذهبی شکل رو گرفتیم رفتیم جلو تا رسیدیدم به #تفتیش اولی....
کلا یاد پیاده روی اربعین افتادم ...ادمای هم شکل ..هم حس...تفتیش.....شور شوق عجیب و غیر قابل وصف.... 
ودر راه با دونفر دوست شدم :دی کل مسیر روباهم حرف زدیم ....همه مون حس عجیبی داشتیم ...از خواب هایی که دیده بودیم ..از عشقی که به حضرت اقا داشتیم ....حزف های قشنگی بود...لحظه های نابی بودکه دلت نمیخواست تموم بشه....ومن که این بیت رو با خودم زمزمه میکردم ...مرا عهدیست با جانان ....
ادامه دارد

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

من از نظر بقیه!!! 1

یکی از همکلاسیام که کمی تاقسمتی باهام دوست شده ولی من هنوز باهاش دوست نشدم!!!!کلا طول میکشه بایکی دوست بشم(امیدوارم عمق حرفمو فهمیده باشید :دی
منو پوکوند:/ گفت تو یک شخص مغرور.. بی معرفت..خاص:دی اصلا حواست به ادم نیست... برا خودت تو یک عالم دیگه ای هستی... اصلا نمیشه فهمید چه حالی داری !!!

من :صوبتی نداشتم در مقابل حرفاش...
هم اتاقیامو نمیگم. فعلا :دی


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

از شوق شکر خند لبش جان نسپردم....شرمنده جانان ز گران جانی خویشم...

دقیقا وقتی که به چیزی فکر نمیکنم کلااز فضاش پرتم .... یک اتفاقی میفته کلا درگیر اون کار میشم ....
از اخرین باری که برای دیدار حضرت اقا روزها اشک ریختم دوسه سالی میگذره اگه اشتباه نکنم ..که دبیرستان بودم یکی از دوستام رفت ومن چندروز گریه کردم....
درسکوت احوالات خودم بودم که دوستم زنگ زد میتونی بری دیدار رهبری یا میخوای بری؟یادم نیست...
گفتم کس دیگه ای نیست ؟؟؟ اونایی که از من دانشجوترن نمیخوان برن..گفت خبرت میدم....منم مطمئن بودم هیچ کس این موقعیت رو از دست نمیده مگر اینکه واقعا نتونه...وزیاد دلمو صابون نزدم ..دیدم خبری نشد شبش ...دلم گرفت ولی به روی خودم نیاوردم...
فرداش دوستمو تو محوطه دانشگاه دیدم گفت راستی قطعی شدی! گفتم چی؟ گفت دیدار رهبری....
قند توی دلم اب شد ....قرار بود شب حرکت باشه...
که سر کلاس بودم حدود ساعت 2ونیم که پیام اومد 3ونیم حرکته ..برو بلیط بگیر...
ته کلاس رو پیچوندم رفتم ...بدو رفتم خوابگاه لباس عوض کردم بدون ناهارو وسیله ..کیفمو برداشتم رفتیم ترمینال...

ادامه دارد....

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰