بهم پیام اومد که بعد مراسم مناجات دانشگاه میبرن استقبال از شهید مدافع حرم

ومن دانشگاه نبودم ...هوا تاریک شده بود از سرویسم جا موندم..... برای اینکه برسم تاکسی گرفتم ...رسیدم دانشگاه دیدم کیف پولم که کل مدارکم توش بود نیست:/...گم شد...

بلاخره رسیدم  ...و رفتیم فرودگاه استقبال ...با اینکه جمعیت زیادی نبود ..ولی حال وهوای عجیبی بود و جای تک تک دوستانم خالی بود و از عمق وجودم دلم میخواست که بروبچ هیئت میبودن ویک مراسم با شکوهی برگزار میشد.....

بعدش رفتیم حسینیه ای مراسم گرفتن برای شهید .....واقعا جای تاسف بودن وواقعا مسئولین کم لطفی کردن ....اینقدر جمعیت کم بود .......واطلاع رسانی نکرده بودن....حالا اگه ی خواننده مرده بود:/ هعی....بگذریم ...مگذار بگویم دردسرشود..........

قابل تحسین ترین قسمت ...صحبتای مادر و خواهر شهید بود ...اینقدر محکم صحبت میکردن ...یک قطره اشک نریختن...

شهید محمدعلی حسینی 18 ساله ...مادرش اجازه نمیدادن بره فرار میکنه که نمیزار ن بره و برش میگردونن و باید رضایت نامه میبرده ...خواهرش میگفت افتاده به پای مادرم و گفته اگه رضایت ندی خودت اون دنیا باید جواب حضرت زینب رو بدی...که مادرشون راضی میشن...

و بعد ازدوماه مبارزه شهید میشه ...

و..

یاران به ب بسم الله گذشتند ز رود......... من ختم قران برداشتم و مغلوب شدم ........