داستان مردی را که در حمام زنانه کار می کرد را شنیده اید؟مردی که سالیان سال همه را فریب داده بود نصوح نام داشت.
داستان مردی را که در حمام زنانه کار می کرد را شنیده اید؟مردی که سالیان سال همه را فریب داده بود نصوح نام داشت.
ادامه....
خونه رو پیدا کردیم ومن همچنان داشتم ازاسترس خفه میشدم ...
رفتیم مادرشهید اومد استقبال و احوال پرسی ....و یغض کرده بودم....
بندگان خدا کلا تعجب کرده بودن و جا خورده بودن که چی شده یکباره و بدون خبر اینهمه ادم اومدن خونه شون....( این اتفاق هم یه یمن بوق بودن مسئولین هست که کلی اعصابم خورد شد سر این قضیه و بماند .......)
نشستیم و مادرشهید تعریف کردن که فرزند اولشون علیرضا بوده و سال دوم رشته شیمی فردوسی مشهد میخونده بعدش میره جبهه و گفتن که به چه جبر و سختی زندگی کردن این بچه ها رو بزرگ کردن...و به شدت مریض بودن ...
هنوز اون کسایی که باید میومدن برای خبر نیومده بودن ماهم حیرون که چیکارکنیم رفتیم توی اشپزخونه وبه خواهر شهید برای پذیرایی کمک کردیم ...
ادامه دارد ...
خواب بودم که گوشیم زنگ خورد ....
سلام خانم...دوربینا میدونین کجان ؟؟
من: بله تو کانونن چیکار دارین؟؟
طرف: بهم خبر دادن که دوتا از شهدای مفقود شهر همراه شهدای غواص بودن...امروز میخوان به خونواده هاشون خبر بدن ..گفتن بریم برای فیلم برداری...
من : هنگ کردم اصلا نمیتونستم حرف بزنم ...
طرف: اگه میتونی بیاین .
من از خدا خواسته گفتم باشه ...عجله ای حاضر شدیم و رفتیم ...
ادامه دارد .........