هوا،هوای پریدن است....

(: ....والَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا.... :)

بسم رب الزهرا

هوا،هوای پریدن است....

سر به زمین می اندازم ...

بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت....



۲۸ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰

سید حسین

سید حسین خوشتیپ مرتب منظم درس خون

مدتیه به شدت عصبی.... 

هر روز میخواد بره خونه  کتاب ها و هرچی وسیله تو کیفشه رو میاره بیرون مرتب از بزرگ به کوچیک میچینه و میزاره تو کیفش !

درکل روحیه پسرا با دخترا فرق میکنه و جنگ و جدل و دعوا عادیه براشون 

همون لحظه که هم رو کتک میزنن باز باهم خوراکی میخورن و فوتبال بازی میکنن

ولی سید حسین مشت و لگد نمیزنه شونه ها یا سر طرف مقابل رو میگیره و محکم فشار میده و رگ‌گردنش میزنه بیرون سرخ میشه ومحکم هلش میده و عصبی میره وکلا کاری به طرف نداره... 

و شور نشاط قبلی رو نداره... 

کارگاه نقاشی خلاق فقط محکم محکم با مداد خونه ای رو که باید براش جزئیات می‌کشید رو چند رنگ زد 

و از جزئیات فقط دوتا پنجره کشید... 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

الینا

وارد ک میشم میپره و محکم منو بغل میکنه یک بغل عمیق و محکم

هر زنگ تفریح میاد و کلش رو منو بغل میکنه و من باید به زور از دستشون فرار کنم و برم ....

 

بعد از دوماه دقیقا دو هفته ای میشه که یکباره رفتار و رابطه اش با من ۱۸۰ درجه فرق کرده 

اولش کلا تو کلاس من با من صحبتی نمی‌کرد وزیاد ارتباطی نمی‌گرفت و دوست نداشت فعالیت هارو انجام بده یا به من نشون بده

دختر درونگرای استرسی کم حرف ... و فرزند یک‌مادر کمال گرا که نگم داره چ میکنه با این بچه.... 

استرس الینا در این حده ک میگم یک نقاشی بکشید هرجور ک دوست دارید هر طور باشه قبوله و قشنگه با مداد یا خودکار یا رنگ یا هیچکدوم... دستاش میلرزه و گریه میکنه ک من بلد نیستم خوب نیست شما بکشید وچون براش نکشیدم ناراحت شد و گریه کرد ....:(

من خیلی براش نگرانم خیلی... 

موافقین ۰ مخالفین ۰

هستی ی درده... نیستی هزارتادرد..

نیستی هزارتا درد و هستی ی درده...

مثل آدم ،باش پیشم:/

واقعا چرا این مردا ی کارایی میکنن اعصاب ادم خورد شه:/

خب نکن برادر من

بیا و تو این سال جدید تصمیم بگیر 

موافقین ۰ مخالفین ۰

1400

از اخرین باری که در بلاگ مطلب گذاشتم چیزی  یادم نمیاد

و برام شده مثل یک دفتر خاطرات قدیمی...

امسال موقع سال تحویل تنها سالی بود کا به شدت تپش قلب گرفتم و حالم یک جور عجیبی شده بود و مضطرب شدم...

دوست داشتم اون موقع از همه بپرسم شما حالتون چطوریه؟!و از یکی دو نفر پرسیدم دیدم کسی حال منو نداشته و کلا هم‌نتونستم منظور درونم رو بگم و بیخیال شدم...

نمیدونم چرا هرچی بزرگ تر میشم بیشتر تر احساس تنهایی میکنم.. 

با البته این تنهای ی چیز نهان بسیار عمیق روحی و دلیه 

در واقعیت احساس تنهایی نمیکنم...

و مثل همیشه بسیار از تنهایی لذت میبرم... 

و کلی کار برای انجام دادن دارم...

داشتم فکر میکردم چ برنامه ای بریزم وچ کنم در سال جدید

و ج علایق و ارزوهایی دارم

یکهو یادم اومد یکی از آرزوهام اینه برم شفق قطبی ببینم :)

و مطمئنم که میبینم...

 خیلی اوقات دلم میخواد اینجوری تنها باشم:))))

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

قهرم....

احساس افسردگی دارم

یعنی چندین تا چیز قاطی شدن!

و من بدم اومده و در درونم باهمه قهرم و در ظاهر هیچ.....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فقط بودن با بچه ها

من معلمی رودوست ندارم ولی بودن با بچه ها رو شدیدا دوست دارم و از این روش اموزش از پیش تعیین شده خوشم نمیاد

از اینکه بریم جلو با سوال چالش درباره هرچه که پیش میاد روحم شاد میشود.........

ولی خب کسی از این جور روشا خوشش نمیاد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بعد مدت ها

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

خودگویی....

_چرا باخودت حرف میزنی؟!

_ کی ؟ من؟؟

_آره  تو

_ خب وختی نشه با کسی حرف زد ویا کسی حرفت رو نفهمه مجبورم با خودم حرف بزنم ......

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

استرس ندارم

من گزینه استرس امتحان ندارم به هیچ وجه :// 

حتی برای کنکور نداشتم 

واقعا هم غلو نمیکنم جدی ندارم 

مثلا یکشنبه امتحان ترم نداشتم حتی کتاب رو نبرده بودم خونه ک بخونم

وامروز میانترم دارم هیچی نخوندم 

یعنی دیروز تصمیم گرفتم نخونم :/ 

ومن ذره ای استرس ندارم 

در طول دوران تحصیلمم اینگونه بودم 

در مدرسه نمره هام خوب میشد 

توی دانشگاهم بدک نمیشن 

ولی چ بد بشم چ خوب بشم هیچ حسی ندارم 

اصلا واژه نمره وعمل نمره گرفتن هیچ ارزشی برام نداره 

ومن بدونی ذره ای بخونم برم سر امتحان وتمام سوالاروهم بلد نباشم 

بازم استرس نمیگیرم :/

:)واقعا چرا؟! 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اگر الان در جنگ بودیم؟؟

هیچ وقت شده با خودتون فکر کنید اگر الان شمابه جای یک خانم یا اقای یمنی، وسوریه ای افغانستانی و.... بودید چه میشد؟؟ و چه میکردید؟؟؟ 
درسته که شرایط اقتصادی جامعه جوریه که همه نالانن و گلایه دارن از زندگی و اوضاع و اینده و گاها نا امید 
ولی هیچ وقت شده جدی و واقع بینانه و به دور از غرض ورزی به این قضیه فکر کنید؟؟
واقعیت همه جانبه خود و اجتماعتون رو ببینید؟؟؟؟
من فکر میکنم ما در بعضی مواقع در اوهام زندگی میکنیم وهمی به دور از واقعیت!!!!
که متاثر از خیلی چیزاهاست ..رسانه... دانشگاه..مدرسه....اخبار و....
من منکر خرابات وضع اقتصادی نیستم ولی این رو میدونم به خرابی جنگ تمام عیار نیست
ولی گاها شاهد امیدواری  هستیم که شخص در جنگ دارد و مایی که در جنگ نیستیم نداریم!!!
چرا؟؟؟ واقعا چرا؟؟؟

پ ن: خیلی حرفا برای گفتن و بحث هست .......................

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰