هوا،هوای پریدن است....

(: ....والَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا.... :)

سخت است دراین خانه بی پنجره باشی ..وقتی دل تو شوق سفر داشته باشد...

حوصله هیچ بنی بشری رو ندارم ...

کاشکی برای یک مدتی اتفاق خاصی نمی افتاد من میتونستم راحت سکوت کنم...راحت ذهنم درگیر چیزی نباشه...

و کلا نباشم ....

اصلا حوصله حرف زدن ندارم... همچنین حوصله حرف شنیدن...

دلم قم+جمکران میخواد اونم تنها...تنهای تنها.......



۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خبری فوری....:(

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

دردنگاشت2

رفتیم رسیدیم به مصلی برای نماز جمعه.... و به زور مادر شهید راه میرفت...شهید میشد بچه اولش و حدود 19 سال بیشتر نداشته...

بعداز نمازم بابام گفتن بیاین با ماشین بریم ...داشتیم میرفتیم که دیدم مادر اون یکی شهید و خواهرش دارن پیاده میرن:| اون راننده که اورده بودشون دیگه نیومده بود دنبالشون :| سریع زنگ زدیم وبایکی دیگه بردیمشون گلزار شهدا....

خونواده هاشون میخواستن جنازه هاروببینن ...رفتیم داخل یک سالن کنار گلزار شهدا ...که تابوت هارو اوردن....

درد اورتری از این صحنه ها تو عمرم ندیده بودم..از بس که بد ناله میکردن... و منم با گوشی که داشم فیلم میگرفتم و چندنفر بودن هی میگفت فیلم نگیر :| گوشی تومیگیرم ...منم گفتم دلم میخواد ...چرا نگیرم ؟؟؟؟ هیچی دیگه با اون اقاهه بحثمون شد شدید ...

یک اقای دیگه اومد بهم گفت خانم اروم باش جوابشو نده ...ومن رفتم ....

_________________

اینهمه گفتم که اینو بگم.....

اومدن در تابوت رو باز کردن...مادرشهید کفن رو بوسید و....

نمیدونم دراون حین کدوم ادم احمقی بند کفن رو باز کرد...... من یک لحظه رفتم جلو بوی وحشتناکی خورد به دماغم و دیدم جنازه تیکه تیکه شده .......فکرکنم سرم نداشت........حالم بد شد  ... هرچی تو دلم بودو میخواستم بالا بیارم ... تایک روز نمیتونستم چیزی بخورم ...تا که یادم میومد حالم بد میشد و الانم که داره یادم میاد میخوادحالم بد شه......

وحشتناک ترین صحنه ای بود که توی عمرم دیدم ...

بعد مادرشهید شروع کرد به زدن خودش.....

جالبه که مادر اون یکی شهید اروم تر بود ...چون این چهارمین بچه اش بود که شهید شده بود...تازه همسرشم شهید شده!!!!!!

پ ن: من بادیدن جنازه به اون شدت حالم بد شده ... و تازه نه میشناختمش نه دیده بودمش...واقعا مادرای شهدا چی میکشن....خدا صبرشون بده......با چه ذوق و امیدوارزو  بزرگ میکنن بچه هاشون رو.......اونوقت چهارتا تیکه از بدن بچه شون رو میارن بهشون میدن.......


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تنهایی

خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر

این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر

آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف

ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر

ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان

ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر !

آیه آیه ات صریح ، سوره سوره ات فصیح

مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر

مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان

مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر

ای مسافر غریب ، در دیار خویشتن

با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر

از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی

دیدمت ولی چه دور ! دیدمت ولی چه دیر

این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها

این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر

دست خسته ی مرا ، مثل کودکی بگیر

با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر

 قیصر امین پور

پ ن: هر کسی از ظن خود شد یار من....



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تو لباس تقوایت را ضخیم تر کن .!!!!!!!!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

دردنگاشت1

چندروز پیش دوتا از شهدای مدافع حرم رو اوردن شهرمون که از برادران افغانی بودن...

من اصلا خبر نداشتم که شهید اوردن یعنی اصلا تبلیغاتی نکردن که کسی بخواد بفهمه و یکی ازدوستان گفت مراسم وداع باشهداست امشب ...منم گفتم میریم . رفتیم ...

و در غربت این شهدا همین بس که >>>اصلا مراسم خوبی نبود یعنی افتضاح بود:| به شدت خلوت....خیلی خلوت بود...و بعد مراسم اصلا کسی نبود خونواده های این شهدارو ببره خونشون همه شون به شدت حالشون بد بود چندنفر غش کردن......

فرداش که جمعه باشه بعداز نماز جمعه گفتن تشییعه .... قبل اذان زنگ زدن بابام که شما برید یکی از مادرای شهدا روبیارید نماز جمعه ...

ماهم رفتیم...وکاش نمیرفتیم .........

پیاده شدم که مادرشهید بیاد یکی از مسئولین اونجا بود و مارومیشناخت

بعد احوال پرسی گفت: در باغ شهادت باز شده کاری برای ما جور شده :| :| منم گفتم :نکه چقدر شما خودتون رومیکشید :| ساکت شد :|

مادرشهید ....کاش نمیدیدمش.... دونفر زیر بقلش رو گرفته بودن و میگفتن چندروزه که غذا نخورده ....خیلی حالش بد....و بیشتر از حال بدش غربتشون قلب ادم رو به درد می اورد....


پ ن: ادامه دارد...

موافقین ۱ مخالفین ۰

استقبال گرم:|

همه که نباید مثه هم زندگی کنن. اصلامگه داریم ؟؟مگه میشه؟؟؟مثل هم زیست کرد!!!!!!!!!!!

وقتی یک نفر یا نفرها! دریک رشته موفق شدن مثلا!! دلیل نمیشه ماهم توهم رشته بتونیم موفق شیم:|

اصلا هرکس موفقیت رو توی یک چیز میبینه !!!!!

کلا تعریف اداما از موفقیت باهم فرق داره ....البته اگه تعریفی براش داشته باشن!!!!!!

اصلا مهم نیست...بیخیال....

فقط هرکس حق داره برای زندگی خودش تصمیم بگیره که اگه خوب یابد شد خودش پاش وایسه و نزاره گردن بقیه..

پ ن: بی اهمیتی بقیه فقط کمی از انرژی ام را گرفته....

پ ن2: فقط یک داداشمم از قبولیم به شدت ذوق کرد ....اون یکی تا حدودی ذوق کرد...و بابایم هم ...

پ ن3: اگه خدا بخواد شدیم دانشجوی پزوهشگری علوم اجتماعی (یاهمون جامعه شناسی)  :))))

مهندسم نشدیم ونمیشیم .......

خدایا شکرت...


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ادمای کوته فکر :|

اوج کوته فکری یک ادم اینه که بخاطر یک برگه کاغذ که مدرک لیسانس یا فوق لیسانسه یا...روش نوشته بره چندسال عمر و وقت بزاره و سختی بکشه:|

اصلا حالم از اینهمه نیت و هدف  بیخود و حداقلی بقیه بهم میخوره....البته به من ربطی نداره ...

من برای مدرک نمیخواهم بروم دانشگاه و درس بخونم و عمر بزارم....

خدایا از عمرما بردار بزار روی عقل و شعورمون.......

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

درباره چیزی که نمیدونید حرف نزنید...

من خیلی ادم مقاوم و با تحملیم...

هرکی به جای من بود بعد اینهمه ترور شخصیتی شدن الان انگل جامعه شده بود:|:دی

از اون وقتی یادم میاد که بچه سال بودم ...اطرافیان و اقوام بخاطر برخی چیزا مسخره ام میکردن :| مثلا حجاب داشتن ..بقیه چیزارو نمیگم...

ولی الان جرئت ندارن چیزی به من بگن چون با نگاهم میخورمشون :دی

الانم سر این تغییر رشته ... همه ی جوری حرف میزنن و نگاه میکنن مثه اینه چیکار کردم :| هرکی ندونه نکه خودشون تمام مدارج علمی روطی کردن و الان جزو افراد صاحب سخن مملکتن :|

یکی نیست بگه اصلا تو چی میدونی و میفهمی ...

بعدم زندگی خودمه !!

اومده میگه حیف نبود تو با این هوشت از ریاضی رفتی انسانی کنکور دادی؟؟؟:|

منم جای خونواده ات بودم لجم میگرفت و دعوات میکردم ....

یکی دیگه :حالا چیکاره میشی ؟:|

منم کلا نه خود این افراد برام مهمن نه حرفاشون ...اصلا حوصله کل کل باهاشون روندارم هوف :|

یکی دیگه :این رشته ها لیسانسش اصلا به درد نمیخوره

من:الان بقیه رشته ها لیسانسشون به درد میخوره>؟؟:| پزشک و مهندس بیکار ریخته تو مملکت:|

طرف: نه خب باید بری فوق و دکتری بگیری شاید ی کاری جور شد

من:من اصلا دنبال شغل نیستم ...

:| :| :| :|



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خط قرمز!!!

حریم...

حرمت...

نگهداشتنش خوب عست...

بلاخره باید یک خط قرمزی وجود داشته باشه و اونو حفظ کرد...

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا..

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰