خواستم بنویسم .........
بیخیال!
شاید بعدانوشتم...
از این عکسم خیلی خوشم میاد :)))
یعنی دلم میخواد جای این پسره توعکس میبودم
صـحــیـفـــــه امـــام(ره)
راه "شـــهـادت" تقلید از شـــهــدا نیست!
مثلا نماز شب بخوانیم بعد فکر کنیم شهید می شویم!
اگر این باشد از غافلانیم!
شـــهـادت راه و رمــزش عشـــق به خداســـت..."
.
🔴 حجت الاسلام پناهیان: اگر هجرت برایتان پیش آمد از دست ندهید!
(22آذر 94)
یکی از مفاهیم در حماسۀ عاشورا «هجرت» است. هجرت مقدم بر جهاد و لازمۀ جهاد است، اما امروزه در جامعۀ ما کمتر از هجرت سخن میگویند. یادمان باشد #کربلا فقط #شهادت و #جهاد نیست، کربلا ابتدا #مهاجرت است.
کسی که در هجرت از دنیا برود، مانند شهیدی است که مرگش پاداش دارد.(نساء/ 100) رسول اکرم(ص) میفرماید: اگر کسی بهخاطر دینش از جایی به جای دیگر برود، حتی اگر یک وجب باشد، بهشت براو واجب میشود و همدم ابراهیم(ع) و رفیق پیامبر(ع) خواهد بود.(تفسیر نورالثقلین/4/ 167)
اگر هجرت برایتان پیش آمد از دست ندهید! اگر حس کردید که تغییر محل کار و شغل و رشته درسی در راه خدا به شما کمک میکند، حتما هجرت کنید.
ما در #تاریخ اسلام بعد از مقاومت در شعب ابی طالب، به هجرت میرسیم. و مبدأ تاریخ ما هجرت پیامبر است. این چقدر معنادار است. اگر در زندگی شما هجرت در راه خدا رخ داد، بدانید تاریخ هجرتتان، مبدأ اوج معنوی شماست.
ما دو نوع هجرت داریم. ۱.سرزمین ۲. وضعیت روحی؛ هجرت از گناه، هجرت از سبک زندگی و سبک رفتار. خدا از تغییر خوشش میآید. به زحمت افتادن برای #دین خدا غنیمت است. ببینید پیامبر چطور در هجرت به زحمت میافتند. برای دین باید زحمت کشید.
سردرد شده بودم رفتم د راهرو خوابگاه قدمی بزنم...که...صدای نواختن آهنگی توجه ام رو جلب کرد... رفتم دنبال صدا..دیدم روی پله های منتهی به زیر زمین
یکی گیتار به دست سرش روی گیتار خم مثه حالت همه اونایی که گیتار میزنن..یا حالت خاصی میرن تو حس..با انگشتای کشیده اش که لاک مشکی ام زده بود در حال نواختن آهنگی بس غمگین بود...منم الکی نشستم روی پله های منتهی به طبقه اول کمی گوش دادم ..
یاد دوران جاهلیتم افتادم که دلم میخواست ویولن داشته باشمو بزنم :دی
که مدتها در وهم وخیال درحال نواختن ویولن بودم :دی تر
تا اینکه روزی این حس در من خشکید...آن هم روزی که رفتم در محل آموزش موسیقی شهرمون دنبال یکی از دوستام...کلی ذوق داشتم با یک حسی رفتم بالا و رو باز کردم...ودرجا خشکم زد...وهمون لحظه حس و آرزو زدن ویولن در من خشکید...
دروکهباز کردم دیدم همه جا دو الوده چندتا دختر و پسر کنار هم نشستن ومیخندنو....
دوستمو صدازدم ونفهمیدم که چطوری از پله ها اومدم پایین....
پ ن: پست افشاگری:دی.
میکشیم ثارالله...حسین اباعبدالله....
حکمتش چیه! اینکه یک روز راهی ام ... روز بعد جامانده...
روزبعد گیج و حیرون و ماتم زده ...
که با اینهمه التماس دعاهای بقیه ...نامه ها.وسفارشای بقیه چیکارکنم.....
روزبعد گذر نامه ام میره برا ویزا...
عصر برا گذرنامه مشکل پیش میاد...
شبش حل میشه....
فرداش بلیط رفت رزرو میشه....
مامان و بابا بدون هیچ بحث و جدلی راضی میشن....
ارباب خوبی ها برای طلبیدنم عجیب و عیان دودلی....یکبار میگی بیا یکبار میگی نه نه ...نیا....
چقدر لایق نبودنم تابلوی......
چقدر......روزگارسیاه دارم من....سرطان گناه دارم من....
بلاخره من ضعیف و حقیر رو میطلبی یانه!..........
تا به خاک کربلا نرسم باورم نمیشه....
من گفته ام به همه اربعین حرمم ......
این تن بمیرد آبرویم را مبر حسین......