استاد علی صفایی حائری
بعضى وقتها ابرى مىآید، امّا نمىبارد. برق مىزند، امّا نمىبارد.
فرصتها را مىدهند، امّا ما بهره نمىگیریم. #رمضانها آمده و رفته، اما جز خیس خوردن چرکها چیزى برایمان باقى نمانده است.
در همین شبهاى ماه #رمضان، که ما دور هم مىنشینیم و مىگوییم ماه #رمضان جدید آمد. باید مواظب باشیم و به خودمان فکر کنیم، ولى مانند کسى هستیم که به حمام آمده است، ولى نه براى تطهیر، که براى بازى.
وقتى بچه بودیم، نزدیک عید که مىشد، ما را به حمام مىفرستادند.
چند تا بچه بودیم، بدجنس و بازىگوش. گاهى سه ساعت در حمام مىماندیم؛ آن هم حمامهاى قدیمى که خزینه داشت. همدیگر را مىزدیم و پوست همدیگر را مىکندیم و صاحب حمامى چقدر ما را دعوا مىکرد! بعضى وقتها هم بیرونمان مىکرد، ولى وقتى مىآمدیم خانه، پشت گوشها و پاهامان همه کثیف مانده بود. مادر ما هم که خیلى دقیق بود، پشت گوشها و آرنجهاى ما را نگاه مىکرد و مىپرسید: اینها چیه؟! ما را تنبیه مىکرد و گریه مىکردیم.
ما حمّام رفته بودیم، اما بازى کرده بودیم. در مقام تطهیر نبودیم.
#رمضانها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به #رمضان داشتهایم و جدّى نبودهایم.
ماه #رمضان که شهر طهور، شهر تمحیص، ماه طهارت، ماه شستشو است، اما ماه شستشوى ما نبوده است.
اخبات، ص 3
پ ن : هعی خدا.....:(