«کودکانه های تکفیری-3»
«کودکانه های تکفیری-1»
✍🏽 چند روزه حالم خیلی گرفته است... هروقت پای بچه و زن تکفیری و توحش و جنایات کودکانه و نوجوانانه بیاد وسط، از خواب و خوراک میفتم. تا اینکه پروژه سنگینی به من خورد درباره یکی از کودکان 12 ساله داعشی در اردوگاه فاروق(اردوگاه مربوط به تربیت کودکان تکفیری) به اسم «حمد شهاب احمد» است که در کوبانی با دختری کُرد به نام «وفاء» آشنا شده و قصد جذب او را دارد. ارتباط آنها پس از مشکلاتی که پیش روی حمد شهاب قرار گرفت، به ارتباط توئیتی و فیس بوکی کشید که از آنجا بچه ها زحمت ردگیری و... را کشیدند و...
شب نیمه شعبان ، درمجلس امام زمان، درست زمانی که همه عاشقان وشیفتگان یک صدا وباشور وحرارت فریاد میزنند:آقا بیا..آقابیا...
اگر یک نفر ازمیان جمعیت ،باهمان شود وحرارت و حتی باشدت وحدت بیشتری فریاد بزند:آقا نیا....آقانیا...تعجب آور وغیر منتظره نیست؟؟؟....
صدای شعاریافریاد:آقا نیا....آقا نیا...را ابتدا اطرافیان جوان شنیدند....
پ ن : کتاب #کمی_دیرتر نوشته سید مهدی شجاعی...
پ ن1: حتما حتما بخونید...بدید بقیه بخونن...جزو خاص ترین کتابایی هست که خوندم
..
هرچند نامِ شهر شما، " سُرَّ من رَای"ست
"ا ُمُّ المَصائب"است دلِ هرکه سامرا ست
نشناختیم قدرِ تو را آنچنان که هست
این غربت از سکوتِ همین شیعه ی شماست
"ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم..."
نامت حقیقتِ تو و همنام با خداست
نامِ شما،"علی" شده و نامِ ما "یتیم"
"بابا"! حسابِ عشقِ شما کاملا جداست
ما وُ "دعای جامعه"و دستِ التماس
آقا! شما و "جامعه"ی ما که مبتلاست
یا "هادیَ القلوبِ" همه رو سیاه ها
امشب، "هدایتِ" دلِ ما،آرزوی ماست
#عارفه_دهقانی
همراه بسیار است، اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست
دلبسته اندوه دامنگیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست
کار بزرگ خویش را کوچک مپندار
از دوست دشمن ساختن کار کمی نیست
چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت
«انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست
در فکر فتح قله قافم که آنجاست
جایی که تا امروز برآن پرچمی نیست
#فاضل_نظری
گوشی زنگ میخوره...
سلام وحال احوال کردن
بابغض مادرم میگه نمیشه دفعه دیگه بری؟؟!!!
نمیدونم چی میگه داداشم
ولی میدونم مادرم بیش از این نمیتونه جلوی گریه شو بگیره و....آروم اشک میریزه....
خدایا خودت صبر وتحمل بده...
الحمدالله ...
همون بهتر که مادرا نفهمن:/ وبهشون نگن:/
عید امسال به خانه ی دل خیلی ها نیامده...
بابام گفتش امروز یکی از مادرای شهدا به رحمت خدارفت...
وهمچنین این سیزده به در خیلی ازباباها نبودن که با بچه هاشون برن بیرون...
و زن داداشم بیست واندی ساله که همه سالهاش بدون پدرش تحویل شدن وبدون پدر به سیزده به در رفتن. ..حتی سرسفره عقد هم بدون پدر بله گفت وتحمل کردن تا الان همه باخیال راحت کنار خونواده هاشون باشن وسالشون حال تحویل شدن داشته باشه...باامینیت کامل هرجا که دوست دارن برن خوش بگذدونن. ..
خدایا شکرت...
سیزده به در واقعی این است که ازخانه تنگ وتاریک افکار خودمان به صحرای دانش وبینش خارج شویم
شهید مطهری
پ ن: ما که جایی نرفتیم هنوز ..بعدیم میدونم جایی بریم چون از اون موقعی یادمه پدرم همیشه روزای خاص رو میرفتن سرکار:/ یعنی هیچکس و غیر ایشون نیست تواون اداره:/ فقط بابای منه..تهعد کاری خوبه نه در حد:/ کلا بابام سرش بره وهراتفاقی بیفته باید بره سرکار وماموریت:/حالا یکیم داره کار میکنه ما نمیتونیم ببینیم....
پ ن2: بهتره من از خانه تنگ وتاریک افکارم برم به صحرای دانش !و بشینم کتاب بخونم:):/