وقتی همه نگران منن به غیر از من......:|
پ ن: میزان اثر پذیریم در این روزا منفی شده .....چرا؟ نمیدونم.....
شاید چون دلم میخواد :|
کلا هوای اینجا برام خوب نیست......
همه چیزم رو بهم میریزه.......اعصاب...تمرکز....ذهن....حوصله.....
اگه مجبور نبودم از هجرت باز نمیگشتم......
و از وقتی اومدم لحظه شماری میکنم که دوباره برم.....
این گذرنامه ی من، مانده فقط یک امضا
طبق معمول شدم خیره به دستان رضا(ع)
واقعا ملت چی پیش خودشون فکر میکنن!!!!!!!!!
باچفیه برا خودم ی جانماز کوچیک درست کردم....
اینجا نمازم شکسته میباشد...
دختره بهم گفت ببخشید شما مسافرید؟؟؟
گفتم بلی
گفت از کجا؟
گفتم رفسنجونف
گفت: جدی؟ دیدم چفیه دارید فکر کردم از خرمشهر اومدید:))))
من:|
چفیه:|
مهرنماز:|
کناری مرده بود از خنده:دی
تو دلم بهش گفتم خیلی خنگی :|