حس کردم صدای آشناییه. ..
شنیدم اسم شهید آورد ومیخواست ازشهدا بگه هنزفری گذاشتم توگوشم://
نمیخواستم بشنوم. ..موقع رفتن دیدم شخص با موهایی که بیشتر به سفیدی میزد وباکت شلوار توسی. ..بعله خودشه حاج آقای ابوالحسنی :))چقدر از دیدنش خوشحال شدم یادمه تو اتحادیه ذکرخیرش زیاد بود یکسال قبل اردو جنوب اومد برامون صحبت کرد...
تغییر نکرده بود حتی کت شلوارش!!!!پشیمون شدم چرا صحبتاشو گوش ندادم:/
ازدوستم پرسیدم  خلاصه چی گفتن:
هرکار میکنین برا خدا باشه که عبد باشین نماز فقط جای عبادت و عبد بودن نیست هرچند ما بعضا تو نمازمونم عبد نیستیم ولی ماباید تو تک تک لحظات عبد باشیم