دقیقا نزدیک چهار سال پیش بود  که تصمیم گرفتم استخاره بگیرم ...

وگرفتم و بد اومد و من به استخاره پشت کردم و کار خودم رو انجام دادم://// یکی نبود بگه تو که میخواستی کار خودت رو انجام بدی چرا استخاره گرفتی ؟؟:/

سال 93 کنکور ریاضی دادم و در کنکور گند خوبی زدم خخ رتبه رو یادم نیس چون برادرم نگاه کرده بود و من نرفتم دوباره ببینم از بس که مهم بود برام ://

یک ساعت مونده به پایان مهلت انتخاب رشته رفتم تمام کد هارا الکی و پلکی زدم فقط سعی کردم شبانه باشن همه شون :///

نتایج امد چیزی بود که حتی زیر رشته ریاضی ها هم نبود :/// برای خودم هم سوال بود این دیگه از کجا اومده؟؟؟ مدیریت بازرگانی 0-0

نزدیک دوهفته به دانشگاه رفتم و بعدشم بساط رو جمع کردم و راهی خونه شدم:// 

دقیقا الان دارم سعی و تلاش میکنم حال و احوال اون موقع رو یادم بیاد که به چی فکر میکردم؟؟ و دقیقا چرا این کارارو کردم ؟؟ 

فقط یادمه که به سکوت عمیقی فرو رفته بودم 

این شد که شدم پشت کنکوری!!!! دوباره شروع بع خواندن کردم در رشته ریاضی و همچنین به این و ان دو دل بودم 

حرف های بقیه زیادی شده بودن و من روز به روز کلافه تر خانواده خانم مهندس میخواستن خودمم حیرون

... تا اینکه موقع اربعین شد و رفتم پیاده روی در اونجا از حصرت عباس خواستم راهنماییم کند و راه نشان دهد 

به دلم زد که برم انسانی بخونم ...

بعد کربلا که فکر کنم دی ماه بود ...باز هم دو دل بودم گفتم استخاره میگیرم برم انسانی یا نه که بد اومد 

در کتابخونه بودیم که داشتم فیزیک میخوندم و سقوط ازاد :/ دوستم داشت روانشناسی میخوند اتفاقی کتاب رو ازش گرفتم و شروع به خواندن کردم  خوشم آمد ::)))) علوم اجتماعی رو گرفتم بیشتر خوشم اومد 

همون رو تصمیم گرفتم انسانی بخونم :) فکرکنم اسفند یا بهمن بود:/ 

داستان ادامه دارد....