هوا،هوای پریدن است....

(: ....والَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا.... :)

۴۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

خخخخخخخخخخ

یعنی اصلا یک وضعی بیشترین ارسال مطلبم مال دوماه قبل کنکوره :| :دی خخخخخخخخخخخ


مدیون منه هرکی فکر کنه من درس نمیخوندم :دی تازه اون موقع زیادنت نداشتم:|


واقعا چرا!!!!:دی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ان الله مع الصابرین

گرفتن یک تصمیم یک طرف ... استقامت در مداومت کردن بر ان یک طرف تر :|

اصبر ان الله مع الصابرین


موافقین ۰ مخالفین ۰

بی شارژی معضل بزرگ این روزای من :|

دیگه روم نمیشه به بابام بگم پول بده شارژ بخرم یابرام شارژبخرن...

بعضا روزی دو تومن شارژ مصرف میکنم:|

از بس بایدبه این و اون زنگ بزنم :|تازه نصف زنگامم با تلفن خونه است:|

وهر دفعه به یکی از اهالی خونواده میگم برام شارژبخرن :|

و گاها به بعضی دوستام میگم برام بفرستن :|

 فکرکنم دیگه کسی نیست که برای من شارژ نخریده باشه :|

چندروزی رفتم توفکر پول دراوردن ................

ونمیدونم چیکار کنم ؟؟ راهنمایی کنید لدفا...........

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

کاری بدون اسیب..مفید..ماندگار...اگر خدا بخواهد..

بلاخره بعد از کلی فکرومشورت به این نتیجه رسیدم که مقر کتاب راه بندازم:))

مقر کتاب جریانش اینه که : یکسری اساتید حوزه و دانشگاه اتاق فکر راه انداختن یکسری کتاب مفید و بدون اسیب برای رده های سنی متفاوت انتخاب کردن و این کتابا دست به دست میشود...یعنی کتاب داده میشه به طرف بایدتوی یک هفته بخونه کتاب رو بعد بده نفر بعدی...واین روند تا حدود چند ماهی طول میکشه وما به افراد گروهمون خوراک میدیم بعد از این مدت این افراد به کتاب خوندن عادت میکنن بعدش خودشون میرن کتاب خوب انتخاب میکنن برای خوندن   ...وبازهم اگه خواستن از ما کتاب میگیرن:)

و من با بچه هایی در  رده ها سنی 14 تا 18 سال در ارتباطم که این ارتباطمون داره مستحکم میشه به لطف خدا:)))

و دیروز رفتم مرکز استان و مقر کتاب استان ویکسری کتاب براشون گرفتم و خودم مجبور همه شون روبخونم بعدش بدمشون به اونا ...که دیشب  کمی خوندم ..امروزم باید بقیه شونو در یک حرکت جهادی بخونم با اینکه نثرشون برام خسته کننده است...

ولی اینقدر ذوق دارم که بچه ها کتاب بخونن دیگه به نثرشون فکر نمیکنم :)

دعا بنمایید.....


۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جدا حالت تهوع میگریم ..گلاب به روتون:)

گاها از بعضی...افراد( نه این درست نیست ادم نباید ازدیدن مخلوق خدا حالت تهوع بگیرد)

گاها از بعضی رفتارا...

بعضی حرفا ...

بعضی کارا...

از کمبود شعور بعضیا........

جدا جدا حالت تهوع میگریم

مثلا الانم که بهشون فک رمیکنم میخوام بالا بیارم:| :|

چطوریمیتونن اینقدر پوچ زیست کنن ؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پ ن » یکی نیست بگه به تو چه ؟ چیکار به زندگی مردم داری؟؟

خب من که کاری بهشون ندارم ..فقط دلم میسوزه ..

اگه بتونم کمک کنم که دریغ نمیکنم اگرم نه که حرف نمیزنم ودعا مینمایم .......

حالا من به کنار خودشون از این زنگی نباتی خسته نشدن ؟؟ نمیشن؟؟؟ خب باید فرقی بین ما وحیوونا باشه :|

باشد تاهمه مان رستگار شویم :))

پ ن2: اللهم اهدنا الصراط المستقیم


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بد میشود..

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید