چندروزیست که ساعاتی از شب یا روزش را میسوزم در تب:/
تحمل میکنم ...شاید کفاره ای باشد برای دریای بیکران گناهانم ........
چندروزیست که ساعاتی از شب یا روزش را میسوزم در تب:/
تحمل میکنم ...شاید کفاره ای باشد برای دریای بیکران گناهانم ........
سکوت میخواهم...
از نوع عمیقش....
از این زیادی حرف زدن ها کسی به جایی نرسید و نمیرسد....
اصلا همان حرف دل را هم نباید زد....بزار اینقدر در دل بماند تا بپوسد و فراموشش کنی...:/
ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جـدایی
چــه کنم که هست اینها گل باغ آشنــــایــی
همهشب نهادهام سر، چو سگان بر آستانت
کــــه رقـیـب در نیـایـد به بهانــهء گدایـــــــــی
مـــژهها و چـــشم یارم به نظر چـــنـان نماید
که میـان سنبلستـان چرد آهـــوی ختــایـــی
در گلستان چشمم زچه رو همیشه باز است
به امیـــد آنکه شاید تو به چــشم من درآیــی
ســر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گــلشن
که شنیــــدهام ز گلها همه بوی بــــــیوفایی
بهکدام مذهبست این بهکدام ملتاست این
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چــرایی
به طـــــواف کعبه رفتم به حــــــرم رهم ندادند
که برون در چـــــه کردی که درون خـــــانه آیی
به قــــــمارخــــــانه رفــتـم، همـه پاکـباز دیدم
چو به صــــــومــــعه رسیـدم همه زاهد ریایی
در دیـــر مــیزدم من، که یـکـــی ز در در آمد
که: درآ، درآ، عراقی! که تو خاص از آن مـایی
اینروزا عادت بدی کرده ام ...
الکی #حرف زدن....
روهوا نگاشت
یا ستار العیوب
هرچه میافتد به درگاهت نگاهم بیشتر
باز هم لطف تو باشد از گناهم بیشتر
پیش مردم آبرویم دادی امّا باز هم
هرچه میبینم منم که روسیاهم بیشتر
آقا!
" تقصیر " شما نیست که " تصویر "شما نیست...
من, آیینه ای پر شده از گرد و غبارم ..!